هر گز نمی فهمی غم یار جوان را
فصل بهار و سیلی و فصل خزان را
زخم عمیقی می خورد قلبت ببینی
در بین کوچه مادری چادر کشان را
هر گز نمی چینی گلی را پیش چشمش
وقتی ببینی گریه های باغبان را ...
بالا سرت بوده ولی حالا چه سخت است
پشت در خانه ببینی آسمان را
باید برای رفع دل تنگی، خدا هم
مشکی کند روزی تن رنگین کمان را...
فصل بهار و سیلی و فصل خزان را
زخم عمیقی می خورد قلبت ببینی
در بین کوچه مادری چادر کشان را
هر گز نمی چینی گلی را پیش چشمش
وقتی ببینی گریه های باغبان را ...
بالا سرت بوده ولی حالا چه سخت است
پشت در خانه ببینی آسمان را
باید برای رفع دل تنگی، خدا هم
مشکی کند روزی تن رنگین کمان را...
شاعر:محمد شیخی